مقدمه
اگر بخواهیم صادق باشیم، سرانه مطالعه در ایران در حدی پایین است که میتوان آن را یک بحران فرهنگی دانست. آمارهای رسمی و غیررسمی نشان میدهند سهم هر ایرانی از مطالعه تنها چند دقیقه در روز است. کتابها با شمارگان هزار یا دوهزار نسخه چاپ میشوند و همانها هم سالها در کتابفروشیها خاک میخورند.
این وضعیت باعث شده خیلیها بپرسند: چرا کتاب نمیخوانیم؟ چرا فرهنگ مطالعه در کشور ما جا نیفتاده است؟ آیا واقعاً دلیلش فقط گرانی کتاب یا کمبود وقت است؟
بهانههای همیشگی، دلیل واقعی نیستند
وقتی صحبت از کتابخوانی میشود، معمولاً میشنویم: «کتاب گران است»، «وقت نداریم»، «کتاب خوب پیدا نمیشود». اما حقیقت این است که اینها بیشتر بهانهاند تا دلیل. ما برای گشتوگذار در شبکههای اجتماعی، دیدن فیلم و سریال یا چتهای طولانی همیشه وقت داریم. پس مشکل اصلی جای دیگری است.
20 دلیل اصلی که چرا کتاب نمیخوانیم
بیایید رک و بیپرده نگاه کنیم. اینها دلایلی عمیقتر هستند که باعث شده کتابخوانی در ایران روزبهروز کمرنگتر شود:
-
احساس نیاز نمیکنیم. فکر میکنیم بدون مطالعه هم میتوانیم زندگی کنیم.
-
خودشیفتگی فرهنگی داریم. خیال میکنیم خیلی میدانیم و نیازی به یادگیری تازه نیست.
-
از تردید میترسیم. کتاب باورهایمان را به چالش میکشد و این برایمان خوشایند نیست.
-
خودمان را به قله یقین رساندهایم. فکر میکنیم همه چیز را فهمیدهایم.
-
هیچ مسئله مبهمی برایمان وجود ندارد. چون دنبال پرسشهای جدید نمیرویم.
-
کتاب خواندن کار سختی است. راحتتر است یک ویدیو ببینیم یا پست کوتاه بخوانیم.
-
تنبلی و بیحوصلگی. مطالعه تمرکز و صبر میخواهد، چیزی که کمتر سراغش میرویم.
-
بیش از حد سادهانگاریم. ترجیح میدهیم همه چیز سطحی و سریع باشد.
-
هیچ چیز برایمان جدی نیست. حتی یادگیری و دانایی.
-
ظرفیت ذهنیمان کم شده است. حوصلهی مواجهه با متنهای عمیق را نداریم.
-
به تناقضات درونیمان آگاه نیستیم. کتاب آینهای است که ممکن است آنها را نشان دهد.
-
رفتار تودهوار داریم. چون اطرافیانمان کتاب نمیخوانند، ما هم نمیخوانیم.
-
ارزش دانایی را نمیدانیم. بیشتر دنبال لذتهای لحظهای هستیم تا عمق دانایی.
-
سطح خواستههایمان پایین آمده است. به محتوای دمدستی قانع شدهایم.
-
نمیدانیم و حتی نمیدانیم که نمیدانیم. چیزی که به آن جهل مرکب میگویند.
-
تقلید کردن راحتتر است. به جای تحقیق، ترجیح میدهیم دنبالهرو باشیم.
-
به تحقیر نادانی عادت کردهایم. جهل برایمان عیب محسوب نمیشود.
-
فرهنگ گفتوگو نداریم. و چون گفتوگو نمیکنیم، میل به یادگیری هم کم میشود.
-
زندگی نمایشی را انتخاب کردهایم. ظاهر و هیاهو برایمان مهمتر از عمق است.
-
خردمند بودن ارزش اجتماعی ندارد. در جامعهی ما، دانا بودن الزاماً جایگاه ویژهای ندارد.
اهمیت کتابخوانی و تغییر وضعیت
واقعیت این است که کتاب فقط یک سرگرمی نیست. کتاب میتواند ما را با دنیایی بزرگتر آشنا کند، زاویه دید تازهای بدهد و حتی زندگی فردی و اجتماعیمان را تغییر دهد. بالا بردن سرانه مطالعه در ایران یعنی ساختن جامعهای آگاهتر، خلاقتر و منتقدتر.
جمعبندی
کتاب در جامعهی ما مظلوم و فراموششده است. اما هنوز دیر نشده. اگر هر کدام از ما سهم کوچکی در فرهنگ مطالعه داشته باشیم و روزانه حتی چند صفحه کتاب بخوانیم، میتوانیم این چرخه را تغییر دهیم. پرسش «چرا کتاب نمیخوانیم؟» باید نقطهی آغاز باشد، نه پایان.